تقدیم به تمام عاشقان

تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 312
بازدید دیروز : 479
بازدید هفته : 1121
بازدید ماه : 2208
بازدید کل : 35000
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


نامه توماس آتوی به باری

توماس آتوی، شاعر انگلیسی، این نامه را در خلال سال های ۱۶۷۸ و ۱۶۸۸ به خانم باری، بازگر تئاتر، نوشته است. باری در نمایشنامه های آتوی ایفای نقش می کرد اما توجهی به عشق واقعی او نداشت. آتوی در سن سی و چهار سالگی در فقر و تنگدستی و حسرت این عشق نافرجام از دنیا رفت.
اگر می توانستم تو را ببینم و قلبم به تپش نیفتد یا از دوری و فراقت درد نکشم، دیگری نیازی نبود تا از تو پوزش بخواهم که این گونه تجدید پیمان می کنم و می گویم که تو را بیش از سلامتی و خوشبختی در این دنیا و پس از آن دوست دارم.

هر کاری که می کنی بر افسون و زیباییت در چشم من می افزاید و گرچه هفت سال ملال آور در آرزوی وصل تو سختی کشیده ام و ناامیدانه در آتش حسد و حسرت سوخته ام، اما هر دقیقه که تو را می بینم باز هم مهر و افسون تازه ای در تو می یابم. بنگر که چقدر دوستت دارم و به خاطر تو چگونه حاضرم که دست به هر کار خطیری بزنم یا از هر موهبت چشم بپوشم.

 

اگر از آن من نباشی سیه روز می شوم. تنها دانستن اینکه کی زمان خوشبختی من فرا می رسد می تواند سال های آتی عمر مرا قابل تحمل سازد. یکی دو کلام آرام بخش به من بگو. در غیر این صورت دیگر هرگز به من نگاه نکن زیرا نمی توانم امتناع سرد تو را در پی نگاه گرمت تحمل کنم.

در این لحظه دلم برایت پر می زند و اگر نتوانم به تو برسم آرزو می کنم تا وقتی که دیگر هرگز نتوانم شکایتی بکنم همچنان مشتاق و پردرد بمانم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 26 مهر 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com